-
مدیریت شرعی یا شرح مدیر بودن
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 16:01
حال شما دوستان گلم خوبه؟ آقای مدیر کل فرمودند : ببینم چرا شما برای خرید بلیطهای خارجی از آژانسهایی استفاده می کنید که به شما تخفیف بده یا به عبارت بهتر کمیسیون بده؟ هان؟ عرضیدم: حاج آقا شما بفرمایید ما چه کار کنیم؟ ببینید اصلا کارتان شرعی نیست که کمیسیون بگیرید اولا : حقوق ما مدیران خیلی کمتر از شماست یعنی در حد یک...
-
ذهن کور
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 10:00
سیاستمداران فکر می کنن خودشون از همه آگاه تر و شاخص تر هستند و ولو می شوند روی صندلی های داغ و برای خودشون ویسکی می ریزن و وقتی داغ می شوند و سرشون سنگین می شود فلسفه می بافند... حالا در مورد جمهوری اسلامی شروع کردن به سمپاشی و اینکه جمهوری اسلامی از حماس حمایت می کنه و بهشون حال میدهد، نه بابا اینطور ها هم که فکر می...
-
چمدان
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 15:03
۸صبح: آقای مدیر پس از یک هفته ماموریت دولتی که بیش از 6000 هزار دلار برای مملکت آب خورده بود و خدایش یک قرون هم دستاورد نداشت مثل برج زهر مار وارد دفترش شد و جواب سلام منشی و بنده را هم نداد بعد از چند دقیقه منو صدا زد و گفت : امروز اصلا حوصله ندارم و موقع برگشت از فرودگاه چمدانم رو پیدا نکردم .سعی کن تا آخر وقت اداری...
-
گوسفند
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 11:35
یادمه وقتی دبیرستانی بودم در مورد خرج دادن بعضی آدمها یه چند صفحه سیاه کردم و هنوز هم جرات ندارم بیرون بیارمش یا اینکه تو یکی از وبلاگها بگذارمشون... خودم فکر می کنم خیلی سیاسی نوشتم ولی حالا که فکر می کنم و بلاگهای دیگر دوستانو می بینم ،تازه می فهمم سیاسی که نبوده هیچ ،باله فکاهی بوده، خب دیگه با نو گرایی و دگر...
-
اگه بابام بفهمه!!!!!!
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 14:16
الو! سلام می تونم با سلیم حرف بزنم؟ بفرما ،خودم سلیمم ،شما کی هستین؟ جدآ ولی فکر نمی کنم عقلت سلیم باشه! آقا حرفتو بزن ،حال نداریم... پسر فردا بیا کلانتری ۱۳۳ شهر زیبا باهات کار دارم ،ضمنا حال نداری هم گوشی تلفنو بر ندار بزار بابات جواب بده ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ آقا ببخشید ،جناب سرهنگ من هیچ کاری نکردم اصلا من چراباید بیام...
-
خط خطی
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 12:36
تو مقدمه گفتم یه جرقه: آره اینکه این وبلاگو راه انداختم هدف دارم هدف: حالا اینو بخون شاید بعدش بتونم حرف بزنم از کجا شروع کنم این خط بدون پایان را... از نقطه ای شروع کردم ولی پایانی ندارد... روز به روز دل تنگی ام بیشتر میشود... دل تنگ چه چیزی یا چه کسی نمیدانم؟!؟! اما جای خالی اش را در زندگی ام احساس میکنم... مینویسم...
-
غزه مثل نون شب؟؟؟ !!!
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 10:58
حالا خودتونو می زنین به خریت یا اینکه خدای ناکرده هستین ،تو نواره غزه مردم دارن زیر توپ و گلوله جون می دن شما دارین نگاه می کنین لااقل مثل فلسطینی ها در زمان جنگ ایران و عراق نقش ستون پنجم بازی کنین،منظورم اینه که فقط حرف نزنین یه پولی ،اسلحه ای، نیروهای بسیجی واسشون بفرستید . یه عده از بزرگترامون که اون موقع این...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 دیماه سال 1387 16:09
همیشه یه جرقه ای با عث میشه آدم یه کارهایی رو شروع یا تمام کنه این هم نقطه شروع وبلاگ نویس من بوده( آقا هدف دارم هدف) یه وبلاگ دیگه هم دارم ولی اکثر نوشته هاش کپی بوده حالا قصدم اینه کمتر کپی پیست کنم ولی از الان می گم که هر نکته زیبا هم پیدا کنم در وبلاگم میزارم بعدا نگین آقا چی شد کم آوردین. یا اگه مطلبی از گوته...